پلتفرم تامین مالی جمعی راتا، یکی از همراهان همیشگی ایدههای نوست. ایدههایی که معمولا جرقۀ اولیهاش از یک گفتگوی ساده یا شنیدن حرفهای شخص دیگری در ذهن افراد شکل میگیرد. به همین خاطر هم راتا با جمعها و فضاهایی که بستر شکلگیری ایدههای جدیدترند، همراه میشود.
بهار همواره فصل رویش جوانهها، ایدهها، عواطف و بذرهای نو است. بذرهایی که به مرور بزرگ میشوند و رشد میکنند. سایۀ بسیاری از این بذرهای نو و سالمی که رشد کردهاند و فربه شدهاند، امروز بر سر ماست. راتا، میخواهد همراه بذرها و ایدههای نویی باشد که امروز کاشته میشوند و فردا رشد میکنند و بالغ میشوند.
جمعه سیزدهم اردیبهشتماه 1398 رویداد مستقل «تداکس امیرکبیر» در دانشگاه امیرکبیر برگزار شد و سخنرانان آن با مضمون رویش بذرهای خوب، برای شرکتکنندگانِ این رویداد صحبت کردند. محمد جواد ظریف، شادی عزیزی، آزیتا محمد کریمی، وحید رجبلو، شارمین میمندی نژاد، مرضیه ابراهیمی، فرزانه شهرتاش، مصطفی نقدیپورفر، نسیم بیارجمندی سخنرانان این رویداد بودند.
محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجۀ کشورمان به عنوان اولین سخنران این رویداد، با طرح دو داستان خیالی به چهار موضوع کلی در مورد چرایی عدم موفقیت در روابطمان صحبت کرد. این 4 دلیل صرفا منوط بر روابط سیاسی دو کشور نیست و به ارتباط روزمره همۀ ما انسانها بر میگردد.
دلیل اول: گوش ندادن به همدیگر و مجادله به جای گفتگو
ظریف گفت «وقتی که با طرف مقابل خود به دعوا و بحث در کلام میرسید تمام مدت سعی بر پیدا کردن و یا بیان یک نقطه ضعف از مخاطب خود هستید تا اینکه صحبتهای او را گوش دهید و قبل از پاسخ دادن صحبتهای او را تحلیل کنید»
دلیل دوم: پیشفرضهای ذهنی ما دربارۀ اهداف و کارهای دیگران
از نظر محمدجواد ظریف ما بدون تفکر، گاهی فورا اتفاقات را تفسیر میکنم و یا حتی نتیجهگیری میکنیم. آن هم فقط با پیشفرضهایمان از علت رفتار افراد.
دلیل سوم: همۀ درگیریهای روابط را روی برد و باخت میبینیم
در زمانی که در یک مجادله قرار میگیریم بدون تحلیل موضوع صرفا میخواهیم به هدف خود برسیم. این یکی دیگه از عوامل عدم موفقیت در روابط ماست.
دلیل چهارم: پیشگوییهای خود کامبخش، که به صورت خود به خوبی موجب تحقق میشوند.
ظریف گفت: «تصور و ترسهای خود را از مشکلاتی که هنور برایمان بهوجود نیامدهاند، با اسرار بر آن به تحقق میرسانیم.»
شادی عزیزی، معمار و طراح شهری و مدیر شرکت مشاوران شهرساز نگین شهر است. او به عنوان سخنران دوم رویداد تداکس امیرکبیر با طرح این سوال که چرا قسمتهایی از شهر مختص گروه خاصی از مردم است، صحبت کرد.
«در اوایل دهۀ هفتاد زمانی که سنم کمتر بود، یک روز با دوستانم تصمیم گرفتیم به بازار بزرگ تهران برویم و کمی در اطراف آنجا قدم بزنیم. به پدرم گفتم "من میخوام با چندتا از دوستام به بازار برم" او گفت: "من ترجیح میدم اگر به بازار میری با پدرت بری" به حرفش گوش ندادم و به بازار رفتم و چند دقیقهای از حضورمان در آنجا نگذشته بود که متوجه نگاههای سنگین اکثر کسبۀ آنجا شدیم. در ادامه تیکهاندازیهای خیابانی شروع شد و ما تصمیم گرفتیم که هرچه زودتر برگردیم.»
شادی میگوید که سالها بعد تحت تاثیر این مواجهه با فضای ناامن اطراف بازار، تصمیمی بزرگ گرفت که امروز شاهد ظاهری متفاوتتر از بازار تهران هستیم. شادی عزیزی به عنوان یک طراح شهری به دنبال این بوده که زنان بدون نیاز به همسرانشان و یا هر مرد دیگری در کنارشان، بتوانند آزادانه و با خیال راحت در محلههای قدیمی و تاریخی اطراف بازار تهران و جاهای مشابه رفتوآمد کنند. شادی عزیزی با نمایش عکسهای مختلفی سیر تحول بازار تهران را برای حضور زنان به نمایش در آورد. اولین عاملی که باعث حضور بیشتر زنان در این فضا شد، افزایش سیستمهای حملونقل عمومی مثل مترو و خطوط تاکسیرانی بود. در گام بعدی در دهۀ هشتاد خیابانهای منتهی به بازار تبدیل به پیادهراه شدند و برای راحتی بیشتر افراد، وسایل حملونقل آرام مانند درشکهها به پیادهراه اضافه شد. این تغییرات نه تنها سبب آسایش زنان شد بلکه سبب شد افراد بتوانند تجربه پیادهروی ایمنتر را در محیط اطراف بازار تجربه کنند. با حضور بیشتر زنان در بازار تهران، شکل لایههای بیرونی آن هم تغییر کرد و حتی فرهنگ ارتباطی و کلامی کسبۀ بازار تحت تاثیر قرار گرفت. به این شکل که شغلهایی که اجناس سبکتر و قابل حملتری داشتند به بیرون بازار آمدند و فضاهای تکجنسیتی مردانه به لایههای درونیتر بازار پناه بردند. برای شادی عزیزی معماری و طراحی شهری ابزار قدرتی شده تا محیط اطرافش را آنطور که میخواهد تغییر دهد. او معتقد است: «طراحی فضاهای شهری، سبب آزادی حضوری میشود.»
آزیتا محمدکریمی به عنوان سخنران سوم رویداد تداکس امیرکبیر از ایجاد دنیایی گفت که امنیت جنسی هیچ کودکی، توسط هیچ بزرگسالی تهدید نشود. او حالا چند سالی است که دورههای تربیت جنسی برگزار میکند و همیشه دورههایش را با طرح این سوال آغاز میکند: «چرا میخواهی تربیت جنسی رو یاد بگیری؟» و معمولا پاسخ میگیرد: «آزارگر رو از فرزندانمون دور کنم.» و در ادامه میپرسد: «آزارگر چگونه فرزندتان را مجبور میکنه؟» و پاسخ میگیرد: «تهدید، رشوه، کتک...» و سوال بعدی آزیتا از والدین این است که: «اگر کودکتان در مدرسه کار خرابی کند، دعوا کند و یا ناخلف شود و خیلی کارهای کودکانۀ دیگر، شما چی کار میکنید؟» و جواب میگیرد: «عصبانی میشیم، نصیحت میکنیم، تهدید میکنیم، از نون خشکهای کمک میگیریم که کودک بترسد و ...» و تیر آخر ازیتا این است: «پس فرق شما با آزارگر چیه؟» او به والدین میگوید که با این کار به فرزندانشان یاد میدهند هر کسی که تهدیدشان کرد، بگویند: «چشم.» آزیتا محمدکریمی خطاب به تماشاچیان رویداد تداکس میگوید که اگر میخواهید فرزندان در امان باشد، کودک باید تربیت جنسی را در یک فضای ایمن یاد بگیرد. «وقتی بچهها برای هرکار اشتباهی مقصر شناخته شده، چرا باید به ما به عنوان والدینش تجربۀ آزار دیدنش توسط دیگران را بگوید؟ این طوری میشود که سکوت میکند.» او معتقد است تا زمانیکه کودکان بر اثر اشتباهشان کتک بخورند، هیچ فضای ایمنی برای تربیت جنسی بدست نخواهد آمد.
مهرداد اسکویی، دیگر سخنران این رویداد صحبتهایش را با خاطرهای از کودکیاش شروع کرد: «زمانی که بچه بودم به سبب فقر شدید در استان گیلان تصمیم به خودکشی گرفتم. زمانی که وزنههای دزدیده شده از مغازۀ پدرم رو به پاهام بسته بودم و آماده پریدن به دریا بودم، خانوادهای خوشحال آمدند آنجا و بعد از شادی اندکی به درون آب رفتند و پس از خوشگذرانی سوار بر ماشین شدند و رفتند. آنجا به عینه دیدم که چه باشی چه نباشی زندگی با شادیهایش ادامه دارد. تصمیم گرفتم صدای کسایی باشم که صداشون شنیده نمیشه.»
مهرداد اسکویی برای بیان دغدغههایش با تئاتر شروع کرده و بعد از مدتی دیده که تئاتر صدای او نیست. «به سینما رفتم برای ساخت اولین مستندم مجبور شدم کتابخانهام را بفروشم. مستند دومم رو هم با فرار از پادگان ساختم.» اسکویی میگوید زمانی که به او گفتهاند باید از زنهای قشم فیلم بسازد، فیلم «از پس برقه» را ساخته و آنجا دیده که زنهایی جوان در روستاهای قشم به خاطر نبود امکانات و شرایط سخت زندگی، دست به خودکشی میزنند. «خودکشیای که عین کودکی من در دریا انجام میشد.»
«روزهای بیتقویم» مستند بعدی مهرداد اسکویی بوده که در کانون اصلاح و تربیت ساخته و آنجا با دنیای عجیبی آشنا شده. «بزرگترین دغدغه بچهها ترس از مرگ نبود دوری از پدر و مادرهاشون بود.» مهرداد میگوید: «از یکی از دختر بچهها پرسیدم تو چطوری این قدر باهوشی؟» جواب داد: «دایی مهرداد اتفاقاتی که برای تو در دو سال میافته برای من در نیم ساعت میافته و اگر زرنگ نباشم میمیرم!»
وحید رجبلو توانیابیست با 98 از کارافتادگی و تنها دست راستش ۲۰ درصد توانایی دارد. البته این موضوع مانع پیشرفت و دستیابی او به اهدافش نشده. وحید سخنران بعدی جملاتش را این گونه آغاز میکند: «چندین سال پیش زمانیکه به این میزان دچار ناتوانی فیزیکی نشده بودم روزی در یک ترافیک با یه دختر زیبا چشم تو چشم شدم. مثل تمام فیلم ها و شعرهای رمانتیک و عاشقانه آن ترافیک اعصاب خوردکن، تبدیل به زیباترین لحظههای زندگیم شد. دختر به من لبخندی تحویل داد و من شیفتۀ نگاه او شدم. ماشین ها به حرکت در آمدند و ما حرکت کردیم. ناامید بودم. ناراحتِ از دست دادن نگاه دختر. به مقصدمان که پارکی در مرکز شهر بود، رسیدیم. توقف که کردیم، اتفاق غیرممکنی رخ داد. باورم نمیشد. خودش بود. خود دختر زیبایی که در ترافیک محو تماشای او بودم، دوباره از کنارمان رد شد. پدرم در را باز کرد و من را بلند کرد که داخل ویلچرم بگذارد، زمانی که دختر از جلوی چشمهایم رفت، همه چیز مثل قبل بود. اما نه نگاهش آن نگاه بود و نه لبخندش. اندکی بعد با نگاهی دزدیده شده، رفت.»
وحید رجبلو میخواسته عاشق شود، اما نتوانسته. او از شرکت کنندگان میپرسد: «چرا نباید ما معلولان هم آمار طلاق داشته باشیم؟» و خودش پاسخ میدهد: «چون ازدواج نمیکنیم!»
او صحبتهایش را با ذکر یکی از آرزوهایش به پایان میرساند: «چه ایرادی داره برای دلبری از یک دختر به او بگم چه هوای دو نفرهای. میای ویلچرمو هول بدی باهم بریم؟»
شارمین میمندینژاد موسس جمعیت امام علی، دیگر سخنران تداکس امیرکبیر بود. او در ابتدا لحظههای سختی از یکی از ۴۷ پروندۀ قتل کودکان زیر ۱۸ سال را خواند: «یکی از عصرهای تابستان 1392، محلۀ آتشگاه شهر رشت، بعد از ۶ سال دوندگی. روز قبل از قصاص، در محل قتل پسری ۱۵ ساله توسط دوستش در یک بازی کودکانه. فریاد پشت فریاد، پشت دری بسته. "مادر بیرون بیا" یکی از اهالی محل فریاد میزند که برای بخشش آمدهاند. "گفتهاند از روز مرگش یکسره گریه کردهای و همسرت چندین بار حملۀ قلبی را تجربه کرده است. میخواهیم حس مادرانهات را ببخشی تا مادری دیگر از غم قصاص فرزندش داغدار نشود...» او این ماجرا را تعریف کرد و توجهها را به سمت قصاص کودکان سوق داد.
مرضیه ابراهیمی یکی دیگر از سخنرانان تداکس امیرکبیر یکی از قربانیان اسیدپاشی چندسال پیش اصفهان است. او صحبتهایش را با خاطرهای تلخ شروع کرد: «یک روز گرم تابستانی پشت چراغ قرمز بودم. برای عوض شدن دمای ماشین پنجره را پایین دادم. آرام آرام مشغول حرکت بودم که موتوری از کنارم رد شد. چیزی به صورتم پاشید. فکر کردم آب است. بعد از چند ثانیه از خودم پرسیدم "پس چرا به جای احساس خنکی دارم میسوزم؟" ذره ذرۀ حرکت قطراتش وجودم را آتش میزد. فهمیدم به صورتم اسید پاشیده بودند.
در ماشین جیغ میزدم و ماشینهای پشت سرم بیتفاوت فقط بوق میزدند که برو کنار! باورتان میشود با آن حالم خودرو را به کنار خیابان بردم؟ از ماشین بیرون زدم و فقط دور خودم میچرخیدم و طلب کمک میکردم که به اورژانس زنگ بزنید. مردم؟ فقط نگاه میکردند.»
مرضیه میگوید که هرشب در بالشتش جیغ میزند که چرا او؟ او که با کسی دشمنی نداشته! او که حالا یکی از اعضای فعال کمپین مبارزه با فروش آزاد اسید است، میخواهد با همراهی چند نفر دیگر بگوید که شاید قانون نتواند مانع خشونت آدمها شود اما میتواند ابزار آن را از آنها بگیرد.
فرزانه شهرتاش که یک معلم و یک مادر است، در تداکس امیرکبیر از انگیزهها و دغدغههایش گفت: «چرا ما تولید علم با کیفیت در سطح جهانی نداریم؟ همه میدانیم که کشور کره جنوبی بسیار از لحاظ تکنولوژی و علم سطح بالایی دارد. اما جالب است بدانید کشور ژاپن تولید علم در سطح جهانی بسیار کمی دارد. علتش چیست؟ علت تنها به زبان سخت و پیچیدۀ آنها بر میگردد.» فرزانه شهرتاش راهکاری برای این مسئله طرح کرد: «بیاییم فرزندانمان رو دو و یا سه زبانه تربیت کنیم.»
فرزانه شهرتاش معتقد است که سن شروع زبانآموزی در کودکان در سیستم آموزشوپرورش ایران ۷ سال است و این یعنی سنی که اواخر سن یادگیری زبان به حساب میآید. «زبان انگلیسی در کلاس ۷ ام آغاز میشود و این بسیار دیر بوده و اصلا زمان مناسبی نیست.»
مصطفی نقیپورفر دیگر سخنران این رویداد از پروژۀ شخصیاش میگوید که توانسته با کمک دیگر افراد و جذب اسپاسنر موفق به تولید اسکلت خارجی ایرانی با نام اکسوپت شده است. او توانسته بار دیگر حس فراموش شده راه رفتن را به معلولان ایرانی باز گرداند.
نسیم بیارجمندی آخرین سخنران این رویداد، یک صخرهنورد حرفهای و هنرمندی با نگاهی جدید به زندگی است. «زخم» اثر نسیم بیارجمندی است. زخم نام مجموعهای 14 قطعهای از عکسهای او بوده که با نگاه متفاوت نسیم به آثار جراحات بر پوست و شباهت شوکهکننده آنها با اشیا اطرافمان، میپردازد.
راتا یکی از حامیان این رویداد بود و در روز برگزاری تداکس امیرکبیر، با حضور چند تن از اعضای راتا به پرسشهای شرکتکنندگان در این رویداد در خصوص مدلهای مختلف تامین مالی جمعی یا کراودفاندینگ، پاسخ داده شد.
پ.ن: با تشکر از اهورا نیازی، بابت تلخیص سخنرانیها