تا حالا افرادی که همیشه در مرکز توجهاند را دیدهاید؟ به نظرتان کدام ویژگی آنها برای دیگران جذاب است؟ آنها چگونه این کار را مدیریت میکنند؟ در واقع پاسخ ساده است آنها شخصیتی منحصرا برای خودشان دارند و درخششی که دارند تنها از طریق یادگیری نیست بلکه انعکاسی از وجود درونی آنهاست.
درواقع، هرکسی میتوانند شخصیتش را اینگونه رشد دهد یا در آن تحول ایجاد کنند. اما برای اینکار نیاز است شما تمام مهارت های لازم را یاد بگیرید.
بیایید راههایی را که منجر به یک تحول فوقالعاده در شخصیت میشود، بررسی کنیم. اگر شما درونگرا هستید یا با کمبود اعتماد به نفس مواجهاید، این مهارت میتواند تمرین شود و در روابط شما با محیط اطراف تاثیر گذار باشد.
خوب باشید!
خودتان را به آنهایی که به دیگران کمک میکنند شبیه نکنید، واقعا اینگونه باشید. رضایت و خوشنودیای که شما بعد از کمک کردن به افراد به دست میآورید بینظیر است، باور کنید که این خشنودی در چهره و رشد و نمو شخصیتی شما نیز انعکاس خواهد یافت.
آیا واقعا به تغییر نیاز دارید؟
تصور کنید شما درحال صحبت با فردی هستید؛ این فرد در این مکالمه حضور دارد اما به شما و موضوع بحثتان علاقهای ندارد و هنگام صحبت با شما مرتبا به ساعتش نگاه میکند. این شخص ناگهان به سمت فرد دیگری میرود و با او ساعتها صحبت میکند و به محض اینکه شما وارد اتاق میشوید همه سکوت میکنند. خب از پیله بیرون بیاید، وقتش رسیده دنیا را با چشمانی بدون تعصب نگاه کنید. شما زود متوجه خواهید شد که نیاز به پذیرش محیط جدیدی دارید.
بر روی زیبایی درونی کار کنید!
همۀ ما بر روی زیبایی بیرونی خود کار میکنیم و به آن توجه کافی داریم اما وقتی شما شروع به حرف زدن میکنید، همه چیزِ درونتان منعکس میشود. اینکه شما خودخواه، تسلطگرا، خودرای یا بیتوجه به دیگران هستید از نحوۀ صحبت کردن، رفتار و اعمال شما آشکار خواهد شد. پس مطمئن شوید که شما بر روی زیبایی درونی و شخصیتتان کار میکنید. داشتن یک چهرۀ زیبا از شما تنها چند ماه زمان میبرد اما برای رشد و نمو در شخصیتتان شما باید سالها بر روی آن کار کنید تا به شکوفایی و اطمینانی که از شما یک فرد کامل میسازد دست یابید.
آیا شما به خودتان شک دارید؟
در بسیاری از مواقع افراد میدانند چه میخواهند، اما به دلیل عدم اعتماد به نفس نمیتوانند خودشان را به طور مناسبی ابراز کنند. آنها نسبت به عملکردشان ترسی درونی دارند: آیا حرف بدی زدم؟ مردم دربارۀ من چه فکری میکنند؟ آیا آنها من را دست انداختهاند؟ این پرسشهایی است که از شک و تردید شما نسبت به عملکردتان به وجود میآید و شمارا عقب میبرد. واقعیت این است که بیشتر اوقات این افراد بیشتر از کسانی که صحبت میکنند، میدانند. و همۀ اینها از ترسِ نسبت به شنیده شدن میآید.
بر روی میزان اعتماد به نفستان کار کنید!
شما نیاز دارید یک نگرش بیخیال و سبکبار داشته باشید. در بین دوستانتان شروع به صحبت کردن کنید و عادتِ به مشارکت و صحبت کردن در بحث و گفتگو را در خود رشد دهید. کم صحبت کنید، اما مفید صحبت کنید. در این شرایط شما میتوانید اعتماد به نفستان را بالا ببرید و اطرافیانتان متوجه میشوند که شما هم میتوانید صحبت کنید و نظر خودتان را داشته باشید.
از اشتباهات درس بگیرید!
اگر دارید چیز جدیدی یاد میگیرید، شما ملزم به اشتباه کردن هستید. برای عذرخواهی کردن آماده باشید و عمیقا پوزش بطلبید. با عذرخواهی کردن شما یک وجۀ محترمانه میان دوستان و همکارانتان پیدا میکنید. از اشتباهاتتان درس بگریید، خودتان را ببخشید و ادامه دهید. تا زمانی که چیزی از اشتباهتان نیاموختید متوقف نشوید. ممکن است سالها طول بکشد تا متوجه شوید که اشتباه کردن اشکالی ندارد. حداقل این است که شما درحال آموختن و انجام بهترینتان هستید.
از دیگران بخواهید شما را ارزیابی کنند!
خودتان را از عینک دیگران ببینید و در بازههای زمانی منظم، این کار را ادامه دهید. کافی است روحیۀ خودانتقادی داشته باشید و در برابر بازخورد دیگران، مقاومت نکنید. بازخوردهای منفی را در آغوش بگیرید و تلاش کنید با راهحلهایی آنها را اصلاح کنید.
خودتان، خودتان را ارزیابی کنید:
نظرتان را دربارۀ خودتان بنویسید. مشخص کنید که باید بر روی چه ابعادی از خودتان بیشتر تمرکز کنید و کجاها دست به تغییر بزنید. در راه اصلاح، اگر خودتان نمیدانید چه کنید یا فردی که به شما راهنمایی دهد، در اطرافتان نیست از گوگل کمک بگیرید. از طریق جستجو در گوگل شما میتوانید تشخیص دهید که به ترتیب باید چه کارهایی انجام دهید.
شبکۀ روابط و اجتماعی بودنتان را گسترش دهید:
امروزه عصر شبکهسازی است. با مردم مواجه شوید و با دوستانتان بیرون بروید. شما نسبت به موضوعات آگاهتر خواهید شد و اعتماد به نفستان برای مستقل پیش رفتن، رشد خواهد کرد.
ثانیا با شبکهای که خلق میکنید شما متوجه میشوید که کی صحبت کنید و ارتباط بگیرید، چه زمانی به خودتان اعتبار ببخشید و چه زمانی مشارکت و کمک داشته باشید؟ چه زمانی نه بگویید بدون اینکه آزار ببینید شما همۀ این چیزهای پایه را از اطرافیانتان خواهید آموخت.
از دیگران الگو بگیرید!
اگر کسی را میشناید که در تیمسازی قویاست و شخصیت خوبی دارد، آن فرد را برانداز کنید. بیشتر زمانتان را با او بگذرانید و از او بیاموزید. یاد بگیرید که او چگونه این کارها را انجام میدهد هرچه زمان بیشتری را در حال مشاهده و یادگیری از آن فرد بگذرانید بیشتر به نقاط مثبت و منفی آن واقف خواهید شد. شما نیاز دارید که فقط بهترین شایستگیهای آن فرد را بیاموزید نه نقاط منفی را.
زمانتان را مدیریت کنید!
بسیار مهم است که به زمان متعهد باشید. این کار بسیار کمک میکند تا امور را اولویتبندی کنید و تصمیم بگیرید چه چیزی کی و چگونه انجام شود. کجا نه بگویید و کجا چه چیزی را برنامهریزی کنید. با مدیریت زمان شما اولویتهایتان را تشخیص میدهید، برنامهریزی میکنید و این در توانایی مدیریت تیم شما منعکس خواهد شد و شما را در جایگاه رهبری قرار خواهد داد. اما ابتدا خودتان را مدیریت کنید تا بتواند تیمتان را مدیریت کنید.
شجاعت:
ایستادن برای تصمیماتتان ویژگی خوبی است، اما شما نیاز دارید یاد بگیرید که چگونه افکار و تصمیماتتان را بیان کنید. اگرچه راه حل برد-برد بهترین رویکرد است، اما در برخی مواقع شما مجبورید تصمیمات سختی بگرید. شجاعت را باید ضمیمۀ این گونه برنامهها کنید. هوشمندی اصلی زمانی است که شما میتوانید موضوع را به آرامی و به روش متقاعدکننده برای تمام ذینفعان درگیر در این فرایند، با کمترین تنش در محیط حل کنید.
بر روی زبان بدنتان، کار کنید:
این موضوع به صورت جهانی مورد قبول واقع شده است که بدن شما 70 درصد یک گفتگو را پیش میبرد. بسیاری از افراد شمارا با حالت بدنتان و نه سخنانتان قضاوت میکنند. پس لازم است بدانید زمانی که شما صحبت میکنید بدنتان چه اطلاعاتی منتقل میکند برای مثال زمانی که شما انگشتتان را به سمت کسی میگیرید توهینآمیز یا تهاجمی است؟