نه ساعت پشت وانت باید از مسیرهای پر پیچوخم و جادههای خاکی عبور کنی تا به اولین مدرسه برسی! همین میزان که دورند، همین میزان هم دیده نمیشوند. دردشان، درد ما نیست انگاری. هربار که وارد روستا میشویم جوری پذیرای ما میشوند و چشم به راهمانند، که شرمنده میشویم از بودنمان. که چا نمیتوانیم همیشه کنارشان باشیم. که چرا دردشان، درد ما نیست؟ که چرا حداقلهایی که حق حیات همۀ ماست، انقدر در دسترسشان نبوده که فراموشش کردهاند. آموزش عمومی و حداقل تجهیزات و لوازمالتحریر مورد نیازش هم برای آنها چیزی دور از دسترس است. چیزی که باید برایش بجنگند تا به همان حداقلها برسند.
محمود، یکی از پسربچههای روستایی است که هر از چندی به آن سر میزنیم. از اول مهر تا آخر خرداد، هرروز از ساعت ۵:۳۰ از خواب بیدار میشود و همراه چند نفر دیگر ساعتها در کوه پیاده میروند تا به مدرسهای در چند روستا آنطرفتر برسند. به دوری مسیر، فقر را هم اضافه کنید. برای بیشتر بچههای روستا، تأمین لوازمالتحریر و کیف و لباس مدرسه هم کار سختی است.
از کجا آمدهایم و به کجا میرویم.
ما، جمع کوچکی هستیم که به طور مشخص روی رفاه کودکان تمرکز کردهایم. معتقدیم که اگر بخواهد شرایط زندگی مردم دور از مرکز بهبود پیدا کند، باید از همین حالا روی کودکانی سرمایهگذاری کنیم که آیندهسازان محیط اطرافشانند. در این سالها راه ارتباطی ما از طریق مدرسه و معلمهای دلسوز منطقه بوده. این افراد، ما را هدایت کردند به مسیری که اثرگذاری بیشتری داشته باشیم. برای یاری دادن به کودکان و خانوادههایشان، این دوستان یاوران ما هستند و برای بهبود شرایط روستا از هیچ کمکی تا به امروز دریغ نکردهاند.
جمعیت مردمنهاد آیندۀ روشن کودکان روستا که با نام جمعیت روشن شناخته میشه، به طور رسمی در سال ۱۳۹۹ تاسیس شد. سازمانی غیردولتی، غیرسیاسی و غیرتجاری که با اهداف کاملا انساندوستانۀ خود و بدون در نظر گرفن جایگاه قومی، مذهبی، نژادی و جنسیتی افراد، خدمات رایگان خود را به کودکان روستایی ارائه میدهد. این مجموعه مجوز فعالیتش را از وزارت ورزش و جوانان دریافت کرده.
از سال ۹۵ تا پیش از تاسیس رسمی این مجموعه، تمامی فعالیتها ما به صورت شخصی و داوطلبانۀ من، زینب سادات نبوی انجام میشد. پیش از این نیز، چند سال فعالیت داوطلبانهام در خیریهها و سازمانهای مردم نهاد، من را با فضای کاری این مجوعهها و خلاءها و نقاط قوتشان آشنا کرده بود. با تجربۀ اندوخته و علاقۀ زیادم به فعالیت در این حوزه، فعالیتهایم را در حاشیۀ شهر تهران ادامه دادم، اما پس از یکسال تصمیم گرفتم پا بگذارم به نقاطی که تا امروز بیشتر از چشمها پنهان ماندهاند. به روستاها سفر کردم و شرایط ساکنان روستا را که دیدم، عزمم را جزم کردم. بعد از آن تمام تمرکزم را بر روی مناطق روستایی معطوف کردم.
یکی از فعالیتهای اصلی من تا به امروز، توزیع بستههای لوازمالتحریر در مهرماه برای کودکان بوده. کاری که شاید برای سختیهای آنها کوچک به نظر برسد، اما آنها را به تحصیل تشویق میکند. پیش از این، ۶۵۰ بسته در سال ۹۶، ۱۵۰۰ بسته در سال ۹۷ و ۳۶۰۰ بسته در سال ۹۸ در چند روستائی که رویشان متمرکز شدهام، با همراهی و اعتماد دوستان و آشنایانم توزیع کردهام.
امسال با توجه به افزایش تعداد دانش آموزان، نیازمند تأمین ۶۰۰۰ بستۀ آموزشی هستم که هزینۀ لازم برای خرید ۱۵۰۰ بسته از آنها هنوز تامین نشده. این ۱۵۰۰ دانشآموز از منطقۀ احمدفداله و دره کاید خوزستانند که بیشترین فاصله را تا شهر نزدیکشان دارند. برای رسیدن به این منطقه، از دزفول تا اولین روستا ۹ ساعت با وانت پیکاپ راه است. هرکدام از این بستهها شامل 1 عدد کیف، ۳ دفتر ۱۰۰ برگ سیمی، دفترنقاشی، 1 بستۀ مدادرنگی، ۳ عدد خودکار، ۵ عدد مداد، ۲ عدد تراش، ۲ عدد پاککن و یک خطکش است.

مجوز فعالیت جمعیت مردمنهاد آینده روشن کودکان روستا

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
0 دیدگاه